ترجمه فیلم، ترجمه زیرنویس

Movie Translation

سفارش زیرنویس همکاری بعنوان مترجم

سرهنگ کورتز، ضدقهرمان فیلم اینک آخرالزمان

در قسمت دوم از پست قهرمان و ضدقهرمان اینک آخرالزمان (Apocalypse Now) فرانسیس فورد کوپولا به ضدقهرمان این فیلم یعنی سرهنگ کورتز (با هنرنمایی فوق العاده مارلون براندو) می پردازیم و خواهیم دید که چرا وی ضدقهرمانی بسیار باور پذیر و مناسب است.

تمام فیلم مقدمه ای برای نمایش او در پایان فیلم است و مارلون براندو با هنرنمایی خود در نقش سرهنگ کورتز این صبوری بیننده را به هیچ عنوان بی نتیجه نمی گذارد

سرهنگ کورتز تا قسمت پایانی فیلم اینک آخرالزمان ظاهر نمی شود. در واقع از همان هنگامی که او و اعمالی که انجام داده است به سروان ویلارد معرفی و توضیح  داده می شود، آغاز سفر پر حادثه ویلارد به کامبوج برای پیدا کردن و به قتل رساندنش و همچنین خواندن پرونده اش طی مسیر توسط ویلارد، مقدمه ای بسیار رازآلود برای نمایش کورتز مجنون در قسمت پایانی فیلم است. در نهایت هنگامی که ویلارد به محل کورتز می رسد و او طایفه ای که مثل خدا او را پرستش می کند نمایان می شوند، می توانیم متوجه شویم که کورتز همانطور که در طول مسیر به آهستگی متوجه می شویم به فردی مجنون تبدیل شده است. زندانی کردن وحشتناک ویلارد توسط کورتز، سر بریدن چف و عقاید بیمارگونه ای که کورتز در پایان از آن ها پرده بر می دارد همه و همه بر حقیقت مجنون بودن او مهر تایید می زنند.

مارلون براندو با توجه به اینکه حضور کمی در فیلم دارد اما بسیار تاثیرگذار و به یاد ماندنی در آن نقش آفرینی می کند

بسیاری از به یاد ماندنی ترین ضدقهرمان ها، حضور کمی در  فیلم های خود داشته اند، همانند هانیبال لکتر در فیلم سکوت بره ها، آنتون چیگر در فیلم جایی برای پیرمردها نیست، دارث ویدر در فیلم جنگ ستارگان و البته سرهنگ کورتز در فیلم اینک آخرالزمان. آنطور که گفته می شود مارلون براندو نیز طی فیلمبرداری این فیلم سختی های زیادی کشید. او همچنین دیر سر صحنه ها حاضر می شد. همواره باید سر خود را تراشیده نگه می داشت و تمایلی نداشت دیالوگ های خود را حفظ کند. اما هیچ تفاوتی در نتیجه نهایی حاصل نشد. مارلون براندو با انتخاب دیالوگ های سنجیده و آن نگاه خیره وهم برانگیز خود، شخصیت کورتز مجنون را به خوبی هرچه تمامتر به تصویر می کشد.

کورتز از نگاه خود قهرمان دنیای خویش است

همه تصور می کنند قهرمان دنیای خویشتن هستند. در نتیجه ضدقهرمانی که به ضدقهرمان بودن خود عشق بورزد آنچنان واقع گرایانه به نظر نمی آید. خیلی ساده است فهمیدن آن موضوع که کورتز نیز خود را قهرمان دنیای خویش می بیند. او آنقدر در شرایط وحشتناک و پر از خشونت جنگ قرار داشته است تا جایی که دیگر به نقطه انفجار خود رسیده است و  بدین ترتیب از پیروی از دستورات مافوق های خود دست کشیده است و آنچه را که باور می کند درست می باشد انجام  می دهد. او اینطور باور دارد که مسیر درستی را انتخاب کرده است و سعی می کند دیگران را نیز به همین مسیر هدایت کند.

شخصیت کورتز نماد آسیب های روانی جنگ ویتنام است

مجنون گشتن سرهنگ کورتز و اعمال غیر انسانی و قبیحی که اونجام می دهد نماد آسیب های روانی جنگ ویتنام است. در طول فیلم و با توجه به اینکه او برای خود ارتشی درست کرده است که هم نیروهای آمریکایی و هم ویتنامی از آن هراس دارند روی این بعد بیشتر نشان داده می شود. هراس از کورتز و ارتش او در طول فیلم نماد هراس از جنگ در ابعاد وسیع می باشد. آن ویرانی که کورتز و افراد تحت فرمان او قادر به انجامش هستند و در طول فیلم نیز انجام می دهند نشان دهنده ویرانی است که جنگ می تواند به وجود بیاورد.

با توجه به تمام واقعیت ها، کورتز و ویلارد تفاوت آنچنانی با یکدیگر ندارند

جمله کلیشه ای «من و تو با یکدیگر تفاوت چندانی نداریم.» بسیار قدرت باور پذیری اندکی دارد چون در بسیاری از فیلم های به درستی به کار گرفته نمی شود. اما تمام ضد قهرمان هایی که به خوبی به تصویر کشیده شده اند بسیار از آنچه قهرمان های آن داستان ها تصور می کنند به آن ها شباهت بیشتری دارند. با توجه به تمامی اتفاق ها می توانیم بگوییم که ویلارد و کورتز تفاوت اندکی با یکدیگر دارند. خدا می داند که چقدر تبدیل شدن ویلارد به یک کورتز دیگر آسان است.  

مطالب مرتبط

مطلب بعدی مطلب قبلی