۱۰ فیلم برتر کوئنتین تارانتینو (قسمت دوم)
جکی براون
زمانی که تارانتینو می خواست جکی براون را بسازد، جدای از فیلم هایی که ساخته بود چندین فیلمنامه خوب نیز در کارنامه خود داشت. درست است که می گویند نمیتوان انتظارات همه بینندگان را برآورده کرد ولی در فیلم جکی براون اینگونه نشد و این فیلم از تمام موانع عبورکرد و به بینندگانش همان چیزی را که انتظارش را داشتند، ارائه کرد. این فیلم بر اساس رمان رام پانچ از لئونارد رام پانچ است و داستان آن راجع به یک مهماندار هواپیما (پم گایر) است که منبع درآمد دومش قاچاق پول از مکزیک به امریکا می باشد. با این حال وقتی که پلیس به این قضیه پی می برد، شخصی به اسم اردل رابی با بازی ساموئل ال جکسون نیز وارد ماجرا می شود و او مجبور است در این بین هم ۵۰۰ هزاردلاری که در دست دارد را حفظ کند و هم از این مخمصه جان سالم به در ببرد. تارانتینو درجکی براون برخلاف پالپ فیکشن زمان زیادی را صرف شخصیت پردازی و داستان می کند و به اندازه آن پر زرق وبرق نیست. فیلمی خوش ساخت است که در پایان تاثیر بسیار زیادی روی بیننده می گذارد.
پالپ فیکشن
فیلم پالپ فیکشن را می توان دقیقا فیلمی تارانتینویی دانست. این فیلم نه تنها برای تارانتینو اولین اسکار او را به ارمغان آورد (جایزه اسکار بهترین فیلمنامه)، بلکه ساختار داستانی پراکنده این فیلم ثابت کرد که او قدرت خارق العاده ای در فیلم سازی دارد. شخصیت های این فیلم به نمادهایی از تارانتینو و پالپ فیکشن تبدیل شدند و دیالوگ ها و سکانس های این فیلم نیز خیلی زود برسر زبان ها افتاد. یکی دیگر از افتخارات تارانتینو این است که هنوز که هنوزه پس از سال ها این فیلم را نقد و بررسی می کنند.
در این فیلم شما شاهد چهار داستان مجزا هستید که بعد از مدتی متوجه می شوید کاملا به یکدیگر مرتبط هستند: زوجی که در حال دستبرد زدن به یک رستوران هستند، دو آدمکش که تحت فرمان رئیس بدنام و خشن خود هستند، داستان این رئیس بدنام و همسرش، و همچنین بوکسوری که برای به دست آوردن پول می خواهد کاری دور از اخلاقیات ورزشی اش انجام دهد. درکنار مرتبط بودن این داستان ها با یکدیگر زندگی جنایت آمیز آن ها نیز مورد قضاوت بینندگان قرار می گیرد. اگرچه در این فیلم از الفاظ رکیک به کرات استفاده می شود، اما بر خلاف ظاهرش داستانی کاملا انسانی دارد. امروزه پالپ فیکشن فیلمی کاملا عامه پسند است و جنبه های خلاقانه، پیچیده و تاثیرگذار آن فراموش شده است. پالپ فیکشن فیلمی بی همتاست.
سگ های انباری
تارانتینو در سال ۱۹۹۲ با تحصیلات دانشگاهی در زمینه فیلم سازی و تعدادی فیلم کوتاه در کارنامه خود وارد این عرصه شد. او هم فیلمنامه سگ های انباری را نوشت و هم این فیلم را کرگردانی کرد؛ فیلمی خشونت آمیز، خونین و کلاستروفوبیک (تنگنا هراسانه: ترس نابهنجار از بودن در فضای تنگ و محصور) مانند فیلم شهر در آتش و فیلم قتل ساخته استنلی کوبریک است که تارانتینو با ساخت آن استاندارد بسیار بالایی را در عرصه کارگردانی پایه گذاری کرد. داستان این فیلم راجع به گروهی از خلافکاران است که پس از دزدی در جایی مخفی شده اند و به همین جهت به نظر نمی رسد که با فیلمنامه اصیل و جدیدی روبه رو باشید، ولی باید بدانید که سگ های انباری روایتی کاملا بی نظیر دارد. تارانتینو در این فیلم تلاش می کند که با به هم ریختن ترتیب وقایع در داستان از خطی بودن آن جلوگیری کند و بینندگان را به چالش بکشد؛ جالب ترین نکته ی فیلم این است که دلهره ای که در فیلم به شخصیت ها القا می شود بیشتر از بینندگان است. سگ های انباری فیلمی رازالود نیست، بلکه مانند بمبی در حال انفجار است و با جلو رفتن فیلم، انتظار برای نمایان شدن اتفاقات جزئی آن جذابیت بیشتری برای بینندگان به وجود می آورد.
روزی روزگاری در هالیوود
مانند فیلم های دیگر تارانتینو این فیلم تصوری از لحظات زندگی واقعی و کاراکترهای ساختگی است. گفته می شود این یکی از دلسوزانه ترین فیلم های تارانتینو است که داستان غم انگیز شارون تیت با بازی مارگوت رابی و همچنین داستان دوران کم کاری شخصیت ساختگی ریک دالتون در دنیای سینما با بازی لئوناردو دی کاپریو را روایت می کند. در حالی که کارهای دیگر تارانتینو داستانی پیچیده و غیر خطی دارند، این فیلم برخلاف آن ها زیاد پیچیده نیست. روزی روزگاری در هالیوود مانند داستانی عاشقانه است که برای هالیوود نوشته شده است. داستان این فیلم حول محور زمان، مکان و حرفه ای خاص می گردد و زمان آن مربوط به موقعی است که یکی از وحشتناک ترین جنایات در امریکا رخ می دهد.
تارانتینو در ایجاد طنز در لحظات دلهره آور و بازسازی تاریخ، استعدادی خاص دارد و سطح انتظارات بیننده را نیز بالا برده است و در این فیلم نیز به خوبی از این دو استعداد خود استفاده کرده است. تارانتینو دنیای فیلم سازی را به عصر جدیدی وارد کرد ومتاسفانه باید بدانید که او بعد از این فیلم تنها یک فیلم دیگر خواهد ساخت و این عصر جدید او نیز به پایان خواهد رسید.
حرامزاده های لعنتی
به طور خلاصه می توان گفت که این فیلم شاهکار تارانتینو می باشد. این اولین ساخته او است که در آن او با الهام گرفتن از وقایع تاریخی و بازسازی آنها، تاریخ را عوض کرده است و اینگونه از تاریخ انتقام می گیرد و به بینندگان می گوید که در مقایسه با واقعیت، فیلم های او عادلانه هستند. او در این فیلم از تمامی قدرت و خلاقیت خود به بهترین شکل استفاده کرده است.
داستان فیلم در مورد گروهی از سربازهای یهودی امریکایی در زمان جنگ جهانی دوم است که برای خنثی کردن استعمار فرانسه توسط نازی ها، بسیاری از افسران آنها را به قتل می رسانند. با این حال آنها در این راه تنها نیستند و زنی جوان به نام شوشانا با بازی ملانی لارنت می فهمد که آدولف هیتلر برای نمایش فیلمی ویژه نازی ها، سینمای او را برای پخش مد نظر دارد و خود هیتلر نیز برای دیدن این فیلم به آنجا خواهد رفت، بنابراین او نیز نقشه قتل هیتلر را به نوبه خود برنامه ریزی می کند. طبیعی است که در این راه همه چیز به طرز ناباورانه ای علیه آن ها باشد. تمام نقش ها در این فیلم: افسر الدو رائین با بازی برد پیت، گروه ستیزه جویان و قتل نازی ها، کریستوفر والتز در نقش سرهنگ هانس لاندا (که برای بازیش در این نقش اسکار گرفت)، همه و همه پلی هستند که تارانتینو آن را ساخته است تا از این واقعه تاریخی ۱۹۴۰ انتقام بگیرد و نازی ها را نابود کند. در این فیلم بینندگان از ضرب و شتم نازی ها لذت می برند و آن را جشن می گیرند، اما این نشان دهنده پیروزی نیست و در نهایت به این واقعیت می رسید که ایجاد آتش و انتقام هرچقدر رضایت بخش باشد، باز هم امری کثیف و غیر انسانی است.
ترجمه: مسعود صادق زاده