نقد و بررسی فیلم Black Panther
نقد و بررسی فیلم Black Panther، یکی از بهترین فیلمهای رایان کوگلر
کمپانی مارول درطول تاریخ جهان سینمایی خود، درجذب مخاطب، ایجاد سرگرمی و خلق دهها شخصیت که در فیلمهای مختلف به طور زنجیروار به هم مرتبط بودهاند، فوقالعاده عمل کرده است. چیزی که تاکنون ساخته نشده بود، فیلمهای زنجیرهای بود. مطمئناً، برخی از تفاسیر در مورد استفاده زیاد از جنگ ، اوایل درفیلمهای «مرد آهنین» و «کاپیتان امریکا: سرباز زمستان»، از ایده خیانت به حریم خصوصی و آزادی تحت نام امنیت نشات میگرفت. اما پس از آن فیلم های این کمپانی تاکید به نگه داشتن همه شخصیت های ایجاد شده توسط این کمپانی را داشتهاند و سرانجام در فیلم «انتقامجویان: جنگ ابدیت» انتقامجویان به جنگ علیه «تانوس» میروند.
پلنگ سیاه، همان اثر فوق العاده کمپانی مارول که منتظر آن بودهایم
پلنگ سیاه رایان کوگر اثری متفاوت است. این فیلم نه تنها سرشار از تنوع و تمثال است، بلکه حرفی هم برای گفتن دارد و قادر است حرف خود را بدون دور شدن از پویایی ابرقهرمانهای خود بزند. این فیلم نه تنها جذاب، جالب و پراز جلوههای ویژهی مختلف است بلکه نقطه عطفی نیز دارد و آن جاییست که کمپانی متوجه میشود هدفی به جز فروش فیلمهای بعدی خود را دارد. در این میان، کمپانی به یکی از جذابترین موضوعات خود پایان میدهد.
پلنگ سیاه، چادویک بوسمن (شاهزاده تی کالا)، پس از «کاپیتان آمریکا: جنگ داخلی» به تماشاگران معرفی شد. ابرقهرمان این داستان، تی کالا، در پی مرگ پدرش به کشورش، وکاندا، برمیگردد تا به جای پدر بر تخت نشیند. وکاندا کشوری فوقالعاده پیشرفته با فناوری جادویی است . این فناوری جادویی برگرفته شده از فلز کمیابی به نام ویبرانیوم است که تنها در وکاندا یافت میشود. وکاندا به منظور محافظت ازاین منبع غنی از ویبرانیوم با کمک یک میدان نیرو، وانمود به این کرده است که کشوری ابتدایی است.
اما دلال بدنام سلاحهای جنگی،اولیسز کلو (اندی سریک) ، از راز این کشور باخبر میشود و مقداری ویبرانیوم ذخیره میکند که قصد فروش آنها را دارد. همکار او، اریک کیلمانگر (مایکل بی جوردن، ستاره فیلمهای ایستگاه فروت ویل و کرید) یکی از نظامیان سابق ارتش آمریکاست که اطلاعاتی از فرهنگ وکاندا درد. تی کالا تیمی برای بررسی اطلاعات کلو درجنگی برای نگه داشتن تاجوتخت و همچنین مخفی نگه داشتن راز کشورش تشکیل داد.
در فیلمهای «ایستگاه فروت ویل» و «کرید»، کوگلر توانایی خود را در به تصویرکشیدن همزمان احساسات و نقش شخصیتها نشان داد و این توانای خود را در فیلم پلنگ سیاه که با همکاری جو رابرت کول نوشته بود نیز نشان داد. تی کالا همچنان درگیر ماجرای مرگ پدرش بود. وی فشارهای زیادی راچه از سمت انجام رسم و رسومات در جایگاه پادشاه و چه فهمیدن ماجرای مرگ پدرش تحمل میکرد. بوسمن نقشش را کامل و متفکرانه بازی میکرد. او برای موقعیتهایی که نقش پلنگ سیاه را بازی میکرد کاملاً آماده بود؛ اما اغلب صبر میکرد تا سنجیدهترین راه را انتخاب کند.
نقش مکمل او، یکی از ستارگان سینماست و هر یک از دیگران بازیگران نیز در نقش خود میدرخشند. دانای گوریرا، بازگر فیلم مردگان متحرک، خشم خود را در نقش اوکویه، رئیس نیروهای ویژه وکاندا نشان میدهد. لوپیتا نیونگو مهارتهای جنگی فوقالعاده خود را در نقش ناکیای جاسوس به نمایش میگذارد. اندی سرکیس در نقش کلا ظاهر میشود در حالیکه فارست ویتاکر و انجلا باست به ترتیب در نقشهای معلم مذهبی و مادر تی کالا هنرنمایی میکنند. لتیتیا رایت بازیگر فیلم موزه سیاه، در نقش خواهر کوچک تی کالا به عنوان یک نابغه تکنولوژی بازی میکند و همچنین وقت خود را صرف ساخت سلاحهایی برای پلنگ سیاه میکند.
درمیان این اجراهای عالی مایکل بی جوردن در نقش کیلمانگر با آن مدل موی به یادماندنی شروع به ایفای نقشش میکند. اما همچنان که فیلم پیش میرود، جوردن نقش خود را با غم و اندوه و خشم بیشتری همراه میسازد. نقش کیلمانگر اگر در فیلم سادهتری اجرا میشد، شخصیت سادهای از یک فرد شرور را میداشت. اما جوردن اورا با انسانیت آشنا میکند که بر داستان فیلم اثر می گذارد. عموماً در فیلمهای کمپانی مارول آدمهای بد فقط همان نوع مگالومینیکال های دیوانهای هستند که برای اهداف جهانی میجنگند. اما پلنگ سیاه این قانون را میشکند. انگیزههای کیلمانگر قابل بازگویی و احساسی هستند. او تبهکاری ترسناک در مقابل قهرمانی محزون است.
اما تمام این اجراهای قوی برای به تصویر کشیدن خودِ وکاندا هستند. فیلمهای کمپانی مارول در واقع در ساخت جهان موفق نبوده است. آنها مکانهای بینظیر و سیارههای خارق العادهای را نمایش میدهند اما محیط آنها درمقایسه با «موس ایزلی کانتینا» و «جهان میانی» کاملاً غیر واقعی بوده است. با این حال، وکاندا کاملاً متمایز از این روند بوده است. این کشور غنی از آداب و رسوم و فرهنگ و آیینهای تاریخی، همراه با نسل جدید نوآوریهاست. وکاندا تنها مکانی برای ایفا نقش بازیگران نبود. بلکه کشوری پیشرفته است که ارزش بارها دیدن را دارد.
این مسئله مهم است زیرا بیشتر داستان فیلم حول خود وکاندا میچرخد. اولین هدف و باور مردمان وکاندا مخفی نگه داشتن راز کشورشان درهر شرایطی بود. باور دیگر مردم وکاندا این بود که موضع تهاجمیتری باید گرفته شود، مخصوصاً زمانی که شهروندان دیگرکشورهای آفریقایی مورد تهاجم جهانی قرار گیرند.
اینجاست که کوگلر و کول بخشی از جذابترین کارهایشان را به نمایش میگذارند. با توجه به تنوعی که در فیلم پلنگ سیاه وجود دارد و نیز فرهنگ وکاندا، بعید بود که به مسائل روز از جمله اختلاف نژادی و اقتصادی پرداخته نشود و این موضوع میتواند در قلمرویی پر از نیرنگ مانند انچه در پلنگ سیاه است، نشان داده شود. برای حفظ اعتبار فیلمسازان و کمپانی، فیلم نباید خارج ازاین موضوعات باشد بلکه باید این موضوعات را در سطوح مختلف در قالب داستان بیان کند و سعی نمیکند که پاسخهای پیشپاافتاده برای انها ارائه دهد. بازیگران فیلم، دو دیدگاه کاملاً متفادت را نمایش میدهند. تی کالا باور دارد که باید بدون درگیر شدن با جهان خارجی از کشورش محافظت کند و دیگران میخواهند برای جبران صدها سال بیعدالتی، از قدرت نظامی و فناوری وکاندا بهره کامل ببرند. اما براساس فیلم، هیچ یک از این موضعها قابل دفاع نیستند و این چرخههای مخرب تنها با راهنمایی، تحصیلات و رهبری جهانی شکسته میشوند.
کوگلر و همکارش به خوبی و استادانه به این موضوع پرداختهاند. صحنههای جنگیدن مبارزان خانم وکاندایی نفسگیر بود: تعقیب و گریز ماشین تی کالا و خواهرش (کنترل از راه دور ماشین توسط ستاد مستقر در وکاندا) شگفتآور بود. اما فیلم کاملاً بینقص نبود: در بعضی صحنهها لباس پلنگ سیاه بیشتر کامپیوتری به نظر میرسید تا واقعی و همچنین صحنههای مبارزات تنبهتن بیشتر آشفته به نظر میآمد تا رقابتی (این صحنهها تداعیکننده نقش کریستوفر نولان در فیلم شوالیه تاریکی بودند) اما در کل فیلم با انرژی و هیجانی فوقالعاده همراه است.
هرفیلم جدید کمپانی مارول فرصتی است برای پیمودن مسیری جدید و همچنین شانسی برای تازه کردن عناصر فیلم. درچند سال اخیر این عناصر بیشتر کمدی (نگهبانان کهکشان، مرد مورچهای) یا طنز بودهاند (ثور: رگنارک). کروگلر با پلنگ سیاه خود تلاش نمیکند تا فیلمی احمقانهتر از کارگردانهای قبلی خود بسازد. او به وضوح تلاش به ساخت فیلمی بهتر و معناگراتر کرده است. به همین منظور جای تعجب ندارد که کمپانی مارول این مدت طولانی را صرف ساخت این فیلم زیبا و الهامبخش کرده است.