بررسی فیلم دنیای ژوراسیک: سقوط پادشاهی
دنیای ژوراسیک: سقوط پادشاهی، فیلمی بسیار دلسردکننده
هر قسمت از سهگانهی جدید دنیای ژوراسیک بدتر از قسمت قبل
هشدار: در ادامه مطالبی آمده است که داستان فیلم دنیای ژوراسیک: سقوط پادشاهی را لو می دهد.
سه سال پیش، کولین ترورو با داستانی جدید، فیلم اقتباسی پارک ژوراسیک اثر استیون اسپیلبرگ را دوباره زنده کرد. اثری که مدتهاست به دست فراموشی سپرده شده است. داستانی که ترورو به آن می پردازد در زمان آینده رخ می دهد. این داستان درباره پارک حیاط وحشی است که بازدید کننده آنچنانی ندارد و مسئولین آن می خواهند برای جذب بازدید کننده بر روی حیوانات دستکاری ژنتیکی انجام دهند.
کارگردان فیلم دنیای ژوراسیک: سقوط پادشاهی، جی. ای. بایونا حس وحشت بیشتری به داستان میدهد، اما نمی توان آن را همتای لحظات شگفت آور فیلم اسپیلبرگ دانست. در این قسمت از داستان، به جای این که سطح فیلم بالا برود و تماشاییتر شود، اسلا نوبلار جایگزین محوطهای سربسته می شود و در نتیجه بیننده احساس میکند فیلم خانه ای جنزده را تماشا میکند. فیلمنامه این فیلم، که حاصل همکاری دو همکار قدیمی یعنی ترورو و درک کانلی است، علاوه بر تکرار اشتباهات قسمت اول دنیای ژوراسیک، با اشکالات جدیدی روبرو شده است که باور کردن داستان را سخت میکند. شاید هدف این دو نویسنده این بوده باشد که فیلم پرفروشی بسازند که سوالات جالبی را در ذهن مخاطب ایجاد کند، اما نتیجه کار آنها فیلمی پرفروشی اما نامفهوم شده است.
داستان چند سال پس از داستان قسمت اول دنیای ژوراسیک شروع میشود. پارکی که در ایسلا نوبلار بود، تبدیل به ویرانهای شده است و اکنون آتشفشانی فعال زندگی همه موجودات درون جزیره را تهدید میکند. دولت آمریکا جلساتی درباره نجات دادن یا ندادن دایناسورها برگذار می کند. ایان مالکوم برای مدتی کوتاه وارد داستان میشود تا نظر خود را در این رابطه بیان کند اما در نهایت تصمیم گرفته میشود دولت در این قضیه ورود پیدا نکند.
اما کلر دیرینگ (بریس دالاس هوارد) قصه دنیای ژوراسیک، اکنون فعال حقوق حیوانات شده است و در تلاش است برای نجات این موجودات از خطر انقراض با لابیگری حمایت دولت را کسب کند. یکی از آشنایان قدیمی او بنام الی میلز (رافی اسپال، بازیگر فیلم «تشریفات مذهبی») با وی تماس میگیرد. الی میلز برای مرد نیکوکار و میلیونری بنام بنجامین لاکوود (جیمز کرامول) کار میکند. لاکوود قبل از همه این ماجراها با سازنده پارک ژوراسیک یعنی جان هموند (مرحوم ریچارد آتنبرو) کار می کرده است تا این که دوستی آنها به دلیل مشاجره ای به پایان میرسد. لاکوود می خواهد دایناسورهای ایسلا نوبلار را بخاطر دوست قدیمی خود نجات دهد. او می خواهد در جزیره ای یک پناهگاه مخفی برای آنها درست کند تا دایناسورها بتوانند در کمال آرامش و بدون این که انسانها مزاحمشان شوند در آنجا زندگی کنند. اما برای موفقیت در این مأموریت نجات محرمانه، میلز به کسی نیاز دارد که تجربه کار در پارک را داشته باشد و اینجاست که کلیر وارد داستان میشود. همچنین برای گرفتن دایناسور باهوشی بنام ولاسیرپتر بلو، آنان نیاز به کمک دارند. به همین جهت میلز از کلیر میخواهد که یک تربیتکننده دایناسور بلو را، اُون گردی (کریس پرت)، به کار بگیرد.
این مقدمه، به نظر روایتی کاملا بیعیب و نقص دارد. بدونشک داستانی درباره یک مأموریت بزرگ برای نجات دایناسورها داستانی شنیدنی است. داستانی که در آن، مأموریت برخلاف برنامه با اتفاقات وحشتناکی همراه میشود. اما ظاهرا خالقین دنیای ژوراسیک: سقوط پادشاهی، نسبت به فرضهای خود واقعا بیطرف هستند و با عجله داستان را روایت می کنند تا داستان به جایی برسد که بتوانند آن را خارج از جزیره نیز روایت کنند.
شاید ناامیدکننده ترین جنبه فیلم، نحوه پایان فیلم باشد. در پایان فیلم برای قسمت سوم دنیای ژوراسیک که از همین الان تاریخ اکران آن مشخص است مقدمه چینی می شود. اما فیلم از مرزهای مشخصی عبور می کند و راه بازگشت را به روی خود می بندد. اگر بیننده ها در پایان این فیلم مسیر داستان بعدی را دوست نداشته باشند، احتمالا اتفاقاتی که در قسمت بعدی به آنها پرداخته خواهد شد برایشان اهمیت نخواهد داشت.
اگر خوب دقت کنید، در میان استخوان های پراکنده سقوط پادشاهی رگه هایی از دنیای ژوراسیک متفکرانه و جذاب را خواهید یافت. ممکن است در جایی این ادعا مطرح شود که ضعف های سقوط پادشاهی تقلید هوشمندانه عوامل فیلم از قسمت های قبلی آن است. در عصری که ازفیلم هایی نظیر ددپول عبور می کنیم، به نظر می رسد بیننده ها پذیرای ساختارشکنی در چیزهایی که پیش از این به آنها علاقه داشته اند هستند. اما دنیای ژوراسیک: سقوط پادشاهی ازخودگذشتگی لازم برای به کارگرفتن این حقه جادویی، یعنی ساختارشکنی، را ندارد. این فیلم تلاش می کنند تلالوئی از گذشته باشد اما از ارزش آن می کاهد. تلاش می کند پرسشهای هوشمندانه مطرح کند اما شخصیت ها را آنقدر باهوش خلق نمی کند که بتوانند این پرسش ها را درک کنند. در این فیلم انفجار و پیکار وجود دارد. دایناسورهایی دارد که هم به این طرف و آن طرف می روند و هم در سکانسهایی با هم می جنگند که باعث ترساندن بعضی از بیننده ها می شود. اما چیزی که جایش در پس این فیلم خالی است هویت است. فیلم دنیای ژوراسیک: سقوط پادشاهی، داستانی را که زمانی فراموش نشدنی بود به یک داستان کلی، ملال انگیز و واقعا فراموش شدنی تبدیل کرده است.